نقد و بررسی کتاب معمای کارائیب
داستانهای جنایی خاصیت عجیبی دارند. آنها مخاطب را به خود مشغول میکنند و او را وادار میکنند سعی کند بفهمد در ذهن نویسنده چه گذشته است. آگاتا کریستی یک حرفهای است. کسی که بلد است روایت جناییاش را طوری بنویسد که خواننده نتواند آن را زمین بگذارد. او خواننده را با کارآگاههایش همراه میکند و انگار وظیفهی حل بخشی از پازل جنایت را به او میسپارد. معمای کارائیب معمای مرموز دیگری از این نویسنده است. معمایی که آرامش مسافران کنار دریای کارائیب به هم زده است و کسی باید آرامش را برگرداند. این داستانی است که اگر خواندنش را شروع کنید زمین گذاشتنش ساده نخواهد بود.
دربارهی کتاب معمای کارائیب اثر آگاتا کریستی
معمای کارائیب داستان پلیسی دیگری از آگاتا کریستی است که اولین بار سال ۱۹۶۴ در انگلستان منتشر شد. این کتاب داستان دیگری از مجموعه داستانهای خانم مارپل است.
در داستان معمای کارائیب خانم مارپل پس از پشت سر گذاشتن یک بیماری سخت به هتلی در نزدیکی دریای کارائیب رفته تا تعطیلات و دوران نقاهتش را بگذراند. سرگرد پالگریو که مردی خوشسفر با داستانهای زیاد است در این سفر او را همراهی میکند. در بخشی از صحبتهای پالگریو خانم مارپل او از خانم مارپل میپرسد که میخواهد عکس یک قاتل سریالی فراری را ببینید یا خیر؟ اما زمانی که تصمیم میگیرد تصویر را از کیف پولش دربیاورد ناگهان متوقف میشود و موضوع بحث را عوض میکند. خانم مارپل متوجه حضور چند نفر در آن محوطه میشود. روز بعد سرگرد پالگریو در اتاق خودش مرده پیدا میشود و این پایان آرامش در تعطیلات خانم مارپل است. او باید مجرم را پیدا کند.
این داستان جذاب به چندین زبان مختلف برگردانده شده و اقتباسهای تلویزیونی و رادیویی مختلفی از روی آن انجام شده است.
دربارهی آگاتا کریستی نویسندهی کتاب معمای کارائیب
آگاتا کریستی بزرگترین نویسندهی داستانهای جنایی قرن بیستم سال ۱۸۹۵ در انگلستان متولد شد. مادر او از خاندانهای اشرافی انگلستان و پدرش آمریکایی بود. آگاتا خیلی زود خواندن و نوشتن را یاد گرفت و به مطالعه علاقهی زیادی داشت. سالهای جوانی آگاتا با سالهای جنگ جهانی اول همزمان بود و او مانند بسیاری از هم سن و سالهایش پشت جبههها و در داروخانه و بیمارستان بهعنوان نیروی داوطلب خدمت میکرد. در همین سالها بود که او با همسرش آرچیبالد کریستی ازدواج کرد و از نام خانوادگی او برای بقیهی عمرش استفاده کرد. آغاز کار نویسندگی آگاتا با داستانهای عاشقانه بود اما چیزی که او را معروف کرد داستانهای جناییاش بود که تاکنون به بیش از صد زبان زندهی دنیا برگردانده شدهاند و بیش از دو میلیارد نسخه از آنها در سراسر جهان فروختهشده است. کتاب «سپس هیچکدام زنده نماندند» پرفروشترین کتاب کریستی است که بیش از صد میلیون نسخه از آن در سراسر جهان فروختهشده است. این کتاب پرفروشترین کتاب تاریخ است. از روی سپس هیچکدام زنده نماندند فیلمی هم ساختهشده است که مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد.
آگاتا کریستی پس از ۱۴ سال زندگی مشترک از آرچیبالد جدا شد و دو سال بعد با مکس مالوان باستانشناس انگلیسی مشهور ازدواج کرد. باوجوداینکه آگاتا ۱۴ سال از مکس مالوان بزرگتر بود آنها ازدواج خوبی داشتند و باهم به نقاط مختلف جهان سفر کردند. آگاتا در کنار همسر دومش ورزشهایی همچون موجسواری را یاد گرفت و به یکی از علایق مهم زندگیاش یعنی عکاسی پرداخت. سفرهای باستانشناسی مکس مالوان به شرق محل الهام بسیاری از داستانهای کریستی بود و بعدها در داستانهایی مانند «خانهای در شیراز»، «مرگ روی نیل»، «قتل در قطار سریعالسیر شرق» و… بازتاب این سفرها دیده شد. وقتی ماکس مالوان به خاطر کاوشهایش لقب شوالیه را از دربار انگلیس گرفت، آگاتا قبول کرد لقب بانو را بپذیرد.
کسی راز جذابیت داستانهای کریستی را نمیداند اما داستانهای او داستانهاییاند که از روی آنها تعداد زیادی نمایشنامه، برنامه رادیویی، سریال، فیلم سینمایی، داستان گرافیکی و … ساختهشده است.
ملکهی جنایت انگلستان و استاد اعظم انجمن جنایینویسان آمریکا ژانویه سال ۱۹۷۶ در انگلستان درگذشت اما آثارش همچنان در سراسر جهان تجدید چاپ میشود و طرفداران خاص خودش را دارد.
ترجمهی کتاب معمای کارائیب به فارسی
انتشارات هرمس یکی از ناشرانی است که در سالهای اخیر آثار آگاتا کریستی را با ترجمههایی باکیفیت در بازار کتاب ایران منتشر کرده است. کتاب معمای کارائیب نیز یکی از کتابهای همین مجموعه است که مترجم آن فائزه اسکندری است. نسخهی الکترونیک ترجمهی فائزه اسکندری از معمای کارائیب را میتوانید از فیدیبو دانلود کنید.
چرا باید کتاب معمای کارائیب را خواند؟
معمای کارائیب یک داستان نهچندان بلند اما گیرا و خواندنی است، یک ماجرای پلیسی جذاب که با لحنی روان و خواندنی نوشتهشده است و خواننده را مشغول نگه میدارد. خانم مارپل با شخصیت تیزبین و در عین حال بانمکش معماها را به شیوهای خاص و منحصربهفرد حل میکند که برای خواننده تازگی دارد. داستان معمای کارائیب سن و سال نمیشناسد و برای هرکسی که ذهنی کنجکاو دارد و از معما لذت میبرد کتاب دوستداشتنیای خواهد بود.
در بخشی از کتاب معمای کارائیب میخوانیم
-نه. ولی خوب آرایش میکرد و به خودش میرسید. البته آن وقتها که قوم و خویش حساب میشد، کارش تو چشم نمیزد. ظاهراً به زن دیسون خیلی علاقه نشان میداد، ولی این ظاهر قضیه بود.
-داستان مربوط به دارو چی بود؟ مردم از کجا فهمیدند؟
-راستش، تو جیمزتاون نبود. گمانم آن موقع تو مارتینیک بودند. فرانسویها در مورد دارو خیلی آسانگیرند. مسئول داروخانه با یک نفر صحبت میکند و خبرش پخش میشود.
خودتان که میدانید چطوری است.
خانم مارپل میدانست چطوری است. خیلی بهتر از بقیه.
خانم پرسکات ادامه داد:
-گفته بود سرهنگ هیلینگدون دنبال دارویی میگشته که خودش هم نمیدانسته چیست. اسمش از روی کاغذ خوانده. بههرحال، همانطور که گفتم، شایعاتی راه میافتد.
خانم مارپل گیج و مات اخمهایش را توی هم کرد و گفت:
-ولی نمیفهمم. چرا سرهنگ هیلینگدون باید…
-فکر کنم هیلینگدون فقط بازیچه بوده. بههرحال گریگوری دیسون مدت کوتاهی بعد از مرگ زنش دوباره ازدواج میکند. شاید هنوز یک ماه هم از مرگ زنش نگذشته بوده.
هردو به هم نگریستند.
خانم مارپل گفت:
-هیچکس به چیزی شک نکرد؟
-نه بابا. فقط پشت سرشان حرف میزدند. البته شاید واقعا هیچ چیز نبوده.
-ولی سرگرد پالگریو خیال میکرد چیزی بوده.
-خودش به شما گفت؟
خانم مارپل گفت:
-من زیاد به حرفهایش گوش نمیکردم. ولی فکر کردم… فکر کردم شاید با شما هم در این مورد صحبت کرده.
خانم پرسکات گفت:
-یک روز لاکی را با انگشت بهم نشان داد.
-جدا؟ لاکی را با انگشت به شما نشان داد؟
-بله. البته اول خیال کردم منظورش خانم هیلینگدون است. کرکر خندید و گفت: «این زنه را ببینید. به نظرم این ناقلا یک نفر را کشته و از زیرش در رفته.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.